پدران باید رفیق پسرشان باشند؟
بکسیها: به گزارش بکسیها، رابطه بین پدران و پسران در دوران بلوغ، از دوران کودکی شکل می گیرد. پدر باید راهنما و رهبر باشد، تا اگر فرزند با بحران هایی در طول زندگی خود مواجه گردید، او را راهنمایی و حمایت کند و فرزند را رها نکند. در دوران بلوغ پسران نیازمند درک پدران خود هستند، چونکه آنها در دوره ای قرار دارند که پدر هم آن دوره را از سر گذرانده است. بنابراین، پدران باید روش های عبور از این دوره را به پسران خود آموزش دهند، تا از ایجاد صدمه ها در دوران بزرگسالی جلوگیری نمایند.
به گزارش بکسیها به نقل از ایسنا، دوران بلوغ، دورانی است که انسان با تغییرات جسمی زیادی مواجه می شود و این تغییرات جدید امکان دارد با بحران ها و تجربیات جدید همراه باشد که فرزند چگونگی مواجهه با آنها را نمی داند. پدران بعنوان والد هم جنس پسران و کسانیکه خود دوره ای شبیه را گذرانده اند، می توانند راهنمای مناسبی برای آنها باشند. این رابطه تعیین کننده چگونگی شکل گیری شخصیت پسران در آینده است.
جعفر اردبیلی روانشناس خانواده و مدرس بازنشسته دانشگاه در گفتگو با ایسنا، اظهار نمود: چند عامل برای تعریف رابطه میان پدر و پسر وجود دارد. اول این که در چه خانواده ای این ارتباط شکل گرفته است، آیا این خانواده سنتی، یا مذهبی، یا مدرن، یا سنتی مذهبی و... است؟ و نقش پدر در این وضعیت خانواده که یا خود آنرا شکل داده است، یا از خانواده خود و همسرش به ارث برده است، متفاوت می باشد. در حالت اول اگر خانواده مدرن باشد، با فرزندان رفیق می شوند؛ در حالت دوم اگر خانواده سنتی باشد، پدر در جایگاه نظارت و بالادستی است؛ در حالت سوم اگر خانواده مذهبی باشد، تلفیقی از جایگاه سنتی و مدرن است که آموزه های مذهبی هم به آن اضافه می شود. آموزه های مذهبی از حالت سنتی نرم تر است و پدران با پسران در خانواده مذهبی بهتر از خانواده سنتی رفتار می کنند.
وی در رابطه با نوع ارتباط میان پدران و پسران اضافه کرد: در هر صورت رابطه رفاقت بین پدر و مادر با فرزندان صحیح نیست؛ در رابطه رفاقتی، رفیق امکان دارد او را در بحران ها رها کند اما رفیق بودن در رابطه پدران و پسران را میتوان از دیدگاه نرم و دوستانه بودن مورد قبول قرار داد.
به قول این رووانشناس، در دوران بلوغ مسائلی مانند هیجانات، عدم کنترل گری و... به وجود می آید، در این شرایط نباید پدر اعتراض فرزند در این شرایط را تشدید کند، چونکه او درحال تجربه شرایط جدیدی است و ما اگر در لحاظ سخت و جدید فرزند را درک نکنیم، او بسمت رفتارها، افراد و جامعه نادرست می رود که در نهایت منجر به خطا و دلزده شدن از خانواده می شود.
پسران از پدران خود چه می خواهند؟
این روانشناس نیازمندی ها و خواسته های پسران از پدران خویش را تبیین کرد و اظهار داشت: هر کسی رابطه اش با فرد مقابل در زمان و مکان و شرایط خودش قرار داد، مثلاً پدری که به شکل حرفه ای یک رشته ورزشی را دنبال می کند، رابطه مخصوص خودش را دارد، یا پدری که مأموریت های بلندمدت دارد و فرزندانش را کمتر می بیند، نوع رابطه ای دیگر دارد. رابطه درست به معنای یک نسخه واحد نمی توان تعریف کرد اما میتوان گفت پسر نیازمند درک توسط پدر است، چونکه وی در دوره ای قرار دارد که پدر هم آنرا گذرانده است. پسر می خواهد پدر روش عبورش از این مسیر را به او آموزش دهد.
اردبیلی در ادامه خاطرنشان کرد: رابطه صحیح از فهم صحیح در موقعیت برمی آید، برای نمونه بستگی دارد فرزند، فرزند چندم یا تک فرزند است که هرکدام بحران های ویژه خویش را به همراه دارد، ازاین رو نسخه واحد نداریم. بهترین روش برای مواجهه با این وضعیت، داشتن یک مشاور کودک است تا بتوانند رابطه بهتری شکل دهند و باید خانواده از مشاور کمک بگیرد. به علت آن که، حتی اگر تشویق و همدلی غیرمنطقی باشد، آینده فرزند را تحت الشعاع قرار می دهد.
بیشترین نیاز پسران به پدران در دوران بلوغ
ایشان در ادامه وجود همه صدمه های شخصیتی در بزرگسالی را بدنبال سالهای نوزادی، کودکی و نوجوانی عنوان نمود و اظهار داشت: همه آنچه در بزرگسالی شکل می گیرد، از کودکی می آید. بعد در آینده به دنبال جبران و... آنها هستیم، ازاین رو بسیار باید مراقبت کرد. چند نمونه آسیب، مانند پسری که نتوانسته رابطه مناسب با پدر خود داشته باشد، او به مادر پناه می برد که شخص درستی برای پاسخگویی به نیاز او نیست، برای نمونه در وضعیت بلوغ و تغییرات جسمی، مادر نمی تواند او را راهنمایی کند. در این وضعیت مادر از راهنما تبدیل به دلسوز می شود و پدر دشمنی که به ما کمک نکرد. در بزرگسالی به دنبال جبران این شرایط در نوجوانی خود هستند و در همه شرایط بزرگسالی هم به مادر خود پناه می برند. در کودکی هر چه نقش شد، در سنگ نقش شده است. روابط پدر و پسر در دوران بلوغ تنظیم می شود و اگر این اتفاق نیفتد دیگر تنظیم روابط آنها خیلی سخت است. در این دوره فرزندان در اختیار افراد نابخرد و نادان سپرده می شوند و او آنچه را نمی داند و نمی تواند به پدر بگوید برای نمونه از دوست هم سنش راهنمایی می گیرد و به مادر هم نمی تواند بگوید.
من هم یک انسان هستم
وی افزود: پدر باید اشتباهات خویش را بیان و قبول کند و سپس به پسر خود بگوید من هم یک انسان هستم که امکان دارد در زندگی خود اشتباه کنم. اگر پدر همیشه بگوید همه رفتارهای من درست است و اشتباه نمی کنم، پسر هم اذعان به اشتباه را یاد نمی گیرد. پس پدر باید بررسی اشتباهات را از خود شروع کند و نه فرزند، وی در مرحله اول خطاها و نقصان ها را ببیند؛ در مرحله دوم باید تلاش کند تا دانش ایجاد یک ارتباط صحیح را بیابد، که یا با مطالعه عمیق از منابع معتبر و یا با کمک مشاور می تواند راهنمایی بگیرد و آموزش ببیند. هر کس باید بر مبنای شرایط خود کمک بگیرد.
منبع: بكسیها
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات کاربران بکسیها در مورد این مطلب